جدول جو
جدول جو

معنی شاب بزن - جستجوی لغت در جدول جو

شاب بزن
قدم بردار، گام بزن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاخ بن
تصویر شاخ بن
شاخۀ درخت، درخت
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
بوتۀزینتی است از خانوادۀ صبر زرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
مؤلف انجمن آرا گوید: بمعنی سیخ کباب نوشته اند، ظن غالب مؤلف آن است که باب زن در اصل لغت تاب زن بوده و به تصحیف باب زن شده چه باب زن با سیخ کباب و آتش مناسبتی ندارد و تاب زن به این معنی انسب است. زیرا که تاب چنانکه گذشت بمعنی آتش وفروغ و گرمی و روشنی و تف و تاب مترادفند و دیگر تاب مرادف پیچ و چرخ و گردش است و بهمه این معانی تاب زن با سیخ کباب انسب است چنانکه آب زن بمعنی ظرفی مسین که آب و دوا در آن ریزند و بیمار را در آن نشانند- انتهی. و رجوع به آنندراج و رجوع به باب زن شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
درخت. (فرهنگ نظام). شاخ درخت:
ز باغ تو منزلگهی خواستن
می آوردن و مجلس آراستن
گلی چیدن از وی به هر شیوه ای
چشیدن ز هر شاخ بن میوه ای.
امیرخسرو (از آنندراج و فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
میوه ای است ریز و بامغز که مردم آن را می خورند. قسم کوچک بن یعنی، حبه الخضرا باشد. (مخزن الادویه در کلمه حبه الخضراء). رجوع به حبه الخضراء شود
لغت نامه دهخدا
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
قدم زدن، گام برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
بید زده
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بیماری گوسفند
فرهنگ گویش مازندرانی
قدم برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
دروغگو، گزافه گو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بیماری که به بند آمدن ادرار منجر شود
فرهنگ گویش مازندرانی